همون طوری که در پست قبل اشاره کردم دوستیهای قبل از ازدواج نمیتونه ملاک و معیار تعیین کنندهای برای شناخت باشه، که اگر بخواهیم به طور خلاصه به دلائل این عدم شناخت مروری داشته باشیم می تونیم به اغماض و چشم پوشی از ضعفهای طرف مقابل و ظاهرسازی طرفین اشاره داشته باشیم.
حالا اگر با تمام این تفاصیل این دوستی منجر به ازدواج بشه چی رخ میده. خوب طبق بررسیهای بعمل اومده معمولا قریب به اتفاق این ازدواجها با مشکل مواجه میشه چرا که بعد از مدتی که از ازدواج میگذره و هیجانات و تاب و تب و التهابات طرفین فروکش میکنه اون وقته که نقاط ضعف و ایرادات و عیوب طرفین کم کم آشکار شده و شدیدا به چشم میاد و کم کم این سئوال مطرح میشه که من عاشق چی طرف مقابل بودم که اینقدر تو آتیش عشقش میسوختم.
علاوه بر این بعد از گذشت مدتی به مرور زمان سوء ظن طرفین نسبت به هم تحریک گردیده و کم کم این سئوال مانند خوره به جان زن یا شوهر میافتد که قبلا از اینکه با من دوست بشه با چند نفر رفیق بوده نکنه الان هم با اونا ارتباط داره و من خبر ندارم و این شک و سوء ظنها با یک تلفن مشکوک یا رفت و آمد مشکوک به نقطه اوج خود رسیده و به صورت باور ذهنی در مییاد و اون وقته که که طرفین با کمال شهامت و اطمینان شروع به متهم کردن هم میکنند و نهایتا دامنه این اختلافات آنقدر شدید میشه که یا منجر به طلاق و جدایی میشه و یا به تعبیر اکثر زوجها منجر به یه زندگی جهنمی میشه که فقط دارن همدیگه رو تحمل میکنن و از عشق و محبت و علاقه کورسوئی هم باقی نمونده.
در پایان به بخشی دیگر از عوارض و تبعات دوستیهای قبل از ازدواج اشارهی مختصری میکنیم
1-دختر به واسطه علاقه و دلبستگی به طرف مقابل موقعیتهای مناسب بسیاری را از دست میدهد.
2-شکوه ازدواج کم میشود.
3-کم شدن سرمایه مهر و محبت (تنفر بعد از ازدواج)
4-رنجش والدین
5-تهمت: معمولا دختران به واسطه این دوستیها شدیدا در معرض تهمت افراد فامیل اطرافیان و همسایگان قرار میگیرند.
6-لطمههای مالی و وقتی: ممکن است دختر و پسری سالها با هم دوست باشند و بعد از مدتی به دوستیشان خاتمه دهند. در چنین مواردی علاوه بر لطمات روحی وارده شاهد از دست رفتن زمان و هزینه خواهیم بود.
7-اضطراب و پرخاشگری: تلاش در مخفی نمودن رابطه دوستی باعث اضطراب و در نهایت پرخاشگری میگردد.
8-از بین رفتن حجب و حیا
9-احتمال لغزش و خطا، که به شدت جبران ناپذیر خواهد بود.
و هزاران معضل و مشکل دیگه که در این مقال کوتاه مجال پرداختن به اون نیست.
حال دوستان، به نظر شما با وجود این همه معایب روشن و آشکار در چنین روابطی آیا باز هم شایسته است که انسان راه خطا را بپیماید؟ بیائید از سرنوشت هزاران دختر و پسری که این راه را پیموده و دچار شکست افسردگی و سرخوردگی شدهاند درس گرفته و راه رفته و روش آزموده شده و منجر به شکست را دوباره تجربه نکرده و نیازماییم. و نگوییم چون همه این کار را میکنند من هم این کار را میکنم، چرا که کثرت دلیل بر صحت نیست.
و نهایتا در وصف آنانی که میدانند و بازهم خطا میروند و بر روش باطل خویش اصرار دارند باید گفت:
صدها چراغ دارد و بیراهه میرود بگذار بیفتد و بیند سزای خویش
سبز باشید
یاعلی